سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کامپیوتر داغ
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خوش آمد به دوستان

ای کاش توپ پلاستیکی ام باز

خانه همسایه مان می افتاد

چیز زیادی از دنیا نمی دانم

همین قدر میدانم

با این بانکی که سر محله مان دارد

و با این پولی که پدرم از فروش سیب زمینی بدست می آورد

و با این جبر وهندسه ای که من بلدم

دو دو تا هر چقدر تا هم که بشود

همسایه مان دخترش را به من نمیدهد

********

(البته من زن و یچه دارم اشتباه نشه)

******

لعنت به سرود خوان هرچه عشق است

بر هر دل شادمان هر چه عشق است

یک خط تاخیر معذرت می خواهم

بعد از تو فلان فلان هر چی عشق است

******

سلام دوستان من اینجا اومدم برا اینکه راحتتره

و میشه با خیال راحتتری نوشت به نظر من اینترنت بهترین راه تبادل اطلاعاته از این راه می شه با بهترین و بدترین آدما روبرو شد .و حرفهایی رو هم که نمی شه زد اینجا به راحتی زد.اما نه خیلیم راحت...؟؟؟!!!!

بگذریم چون ممکنه اینجا هم دوستان جدیدی پیدا کنم بهتر دیدم از خودمم حرف بزنم.

من اینم خوب یا بدش...

جوابیه فقط برای آریو برزن دوستان دیگم بخونن فکر کنم خالی از لطف نباشه در ضمن میتونن منو راهنمایی کنن:

سلام- پس ما هستیم. مثل این که شما هم از اونایی هستی که یه وبلاگ رو برا بار اول کامل می خونن مثل شاید خودم. اما عرضم به خدمت شما که یه مدت جوشکاری ؛ نجاری ؛ نانوایی (خودم نانوایی داشتم 8 سال و 7 سال هم شاطر بودم (کارگرنانوایی)؛ یه مدتم تو کار آکواریوم و ماهی های آکوایومی ؛یه سالم تو کار خیاطی و خیاطی داشتم. یه مدت کار تاتر (تئاتر) و نمایشنامه نویسی و کارگردانی تاتر و بازیگری که خوبم جواب داد و یه مدتم داستان و شعر که هنوزم ادامه داره ؛حالام که در خدمت شما با اطلاعات خیلی خیلی کم خدمات کامپیوتر (داده پردازی نیما ) و اگه خدا بخواد ثبت شرکت با نام (کسرا ) و راه اندازی آموزشگاه آزاد که دومی رو بعید می دونم ؛ دیگه اینکه چرا اینجوری شده رو خودتون حدس بزنید ولی من خودمم درست نمی دونم ولی کار تاتر رو به خاطر نبود مربی و امکانات ترک کردم. خیاطی رو هم همینطور.آکواریوم مشتری نداشت.جوشکاری و نجاری هم مال دوران کودکی و مدرسه بود که تابستونا برا این که بیکار نباشم می رفتم (آخه تو این شهر لجن هیچ امکانات تفریحی و ... نبود و نیست که؛ یه کتابخونه کودک بود که اونم همه کتاباشو حتی اونایی رو که به سن ما نمی خورد خونده بودیم.(یه کتابخونه عمومی هم بود که ما رو راه نمی دادن و وقتی هم بزرگتر شدیم که مراجعه می کردی با تحویلدارای قلچماقش نمی شد رو در رو شد حالام که بعد از سالها اومدن و سیستمشو کامپیوتری کردن ( کار شبکه اش رو هم خودم انجام دادم) بعد از 3 ماه هنوز هم به همان طریق قبلی و دستی کتاب به مردم میدن و زیر بار نمیرن.

خوب شما میگید من باید چکار میکردم که نکردم نانوایی هم که با اون همه کار وقت برا کتاب و شعر وسیاست و ... نمی موند.کامپیوتر رو که شروع کردم بد نبود هم کتاب بود هم شعر و هم سیاست یه مدتم یه وبلاگ سیاسی رو پرشین بلاگ داشتم که کنارش گذاشتم و حالام نمی دونم چی میشه یه جورایی نمی دونم چرا کم میارم از نظر مالی هر چند دقیق هم عمل می کنم بازم کم میارم و بده کار میشم نمی دونم کجای کار اشتباهه هر باری میام که اینم بذارم کنار و برم سر یه کار دیگه ولی خوب دیگه کاری نیست که من نکرده باشم با این که دارم شرکتو ثبت می دم ولی خیلی نا امیدم .شما می گید چکار کنم از یه طرف دیگه یه ثانیه هم سر هیچ کلاس کامپیوتر و آموزشی شرکت نکردم و هیچ مدرک کامپیوتری هم ندارم همه رو از روی اینترنت و کتاب یاد گرفتم ولی خوب بازم اطلاعاتم خیلی خیلی کمه و خیلی چیزایی رو که تو وبلاگا و سایتا می خونم نمی فهمم و همین خیلی کلافم میکنه و نا امید میشم که نه بابا ما دیگه اینو یاد نمی گیریم. هرچی بخوام بگم بازم هست ولی میزارم برا بعد.حالا باید چکار کنم چطور میتونم کارمو پیش ببرم که موفق باشم.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نیما ( شنبه 83/11/17 :: ساعت 7:30 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خودکشی
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 84652
» درباره من

کامپیوتر داغ
نیما
دیوانه ای از دیار دیوانه گان خاموش

» آرشیو مطالب
آرشیو ماهانه
بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384
زمستان 1383

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آریو برزن
جوجه حسابدار
غزل پست مدرن(سید مهدی موسوی)
ملینا
عارف
الهام (فق روشن)
محمد
اردشیر راد
شبنم کهن چی
فریبا
سعید نجفی برزگر
گل عاشق
سانی
تایتان رایانه
نقد شعر
آرش شفاعی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب